«بازگشت گمورا» به مانند مستند «پشت صحنه» در راستای بحران مسائل جنسی گام برداشته است با این تفاوت که «پشت صحنه» به بحران جنسی داخل کشور میپردازد که به دلیل محدودیتهای عرفی به مسأله جنسی جوانان لطمات جبرانناپذیری را وارد ساخته و «بازگشت گمورا» به کنکاش بی بندوباری جنسی در کشورهای غربی پرداخته است.
فیلم با سخنرانی جان.اف. کِنِدی رئیس جمهور ترور شده ایالات متحده آمریکا شروع میشود که در آن قسم یاد میکند که ضمن حفظ حقوق ملت، از حقوق زنان به صورت ویژه صیانت خواهد کرد؛ از آن پس حضور زنان مختلف در محافل خصوصی و عمومی در کنار کِنِدی باعث جنجالهای فراوانی شد، وی این کار را به مثابه حمایت از حقوق ویژه زنان انجام میداد. ارتباط رئیس جمهور وقت آمریکا با مرلین مونرو ستاره هالیوودی که نماد یک زندگی رویایی برای سبک زندگی آمریکایی بود؛ اما مرگ مونرو را بی ارتباط به سرپوش گذاشتن فساد اخلاقی جان.اف کِنِدی نمیدانند. البته فساد اخلاقی سطوح بالای قدرت ایالات متحده سالها بعد به رونمایی از تشت رسوایی رابطه جنسی مونیکا لوینسکی (مونیکاگیت) با بیل کلینتون منجر شد.
مستند مزبور به تأثیر تفکرات زیگموند فروید (پدر علم روانکاوی) بر روی التذاذ جنسی مردم آمریکا اشاره میکند و بنابر نظر فروید، سرکوب نیازهای جنسی برهم زننده تعادل روحی انسان است و همچنین او درباره ناخودآگاه انسان که بخش پنهان انسان است؛ ادوارد برنایز که از نزدیکان فروید است کتابهای او را چاپ میکند و آن را در اختیار متفکرین قرار میدهد، اینجاست که نوبت ساختار سرمایه داری و اقتصادی برای بهره برداری از تروجی این نظریات می رسد. از آن پس رسانههای عمومی در آمریکا با تحریک ناخودآگاه مردم، آنان را به خرید وسایل و مصارف کالایی هدایت می کنند که اصلا احتیاجی به آن ندارند؛ این امر نشأت گرفته از محوریت نظام سرمایهداری در غرب است چرا که هدف برنایز فقط دستیابی به ثروتهای کلان از راههای مختلف است حتی از راه ترویج لیبرالیسم جنسی!
آلفرد کنزی، اندیشمند آمریکایی، فساد اخلاقی جامعه را امری کاملا عادی تلقی میکند و معتقد است که نباید از آن ترسید، همچنین آزادی جنسی خارج از عرف، نسخهای از طرف کنزی برای مشروعیت جلوه دادن به آن است. وی همچنین معتقد است که 100درصد کودکان از بدو تولد قابلیتهای جنسی و ارضاء را دارند و بنابر این کودکان میتوانند توسط بزرگان و یا حتی محارم مورد استفاده جنسی نیز قرار بگیرند. اما پشت پرده تفکرات کنزی، از یک سو علاقه به فلسفه داروینیسم و از سوی دیگر علاقمند به همجنسگرایی داشت که حتی مورد اعتراض همسر و همکارانش بود.
اما قسمت متاثر کننده مستند درست همینجاست. جایی که از یک خیانت علمی پرده برداری می کند. جایی که مشخص می شود جامعه آماری کنزی که آرا و نظریات جدید از آن استخراج شد و به اسم علام کل جامعه را تحت تاثیر قرار داد، فراگیر نبوده بلکه تنها از مجرمان و زندانیانی بودند که به صورت انتخابی از آنها مصاحبه میگرفت! او با دستکاری آمار اهداف شخصی خود را در آن پیاده میکرد. همچنین بعدها مشخص شد کنزی و همکارش رکس کینگز برای تکمیل نظریات خود در انستیتوی شخصی شان به حدود 800کودک تجاوز کرده و لیستی از مشاهدات خود از این رخداد را در قالب آمارها منتشر کرده اند.
سبک روایت «بازگشت گمورا»؛ بر مبنای یک بمبارانِ اطلاعاتی با ریتم تند بنا شده، چرا که سرفصلهای متنوعی را ارائه می دهد و بلافاصله از آن عبور کرده و به سرفصل بعدی می پردازد. اینجا مخاطب با حجم زیادی از اطلاعات جدید مواجه میشود که شاید فرصت زیادی برای هضم آن ندارد چرا که بلافاصله اطلاعات بعدی فرا می رسند. آن هم با یک روایت خطی معکوس. چنین ساختاری مخاطب را با خود همراه می کند اما احساس او را درگیر نمیکند چرا که اساس فرصتی برای این درگیری احساسی یا ته نشین شدن اطلاعات نیست. روح حاکم بر مستند یکنواخت بوده و تنوعی در آن مشاهده نمیشود.
این مستند از پتانسیل بالایی برخوردار است تا در ادامه و با ساخت قسمت های بعدی وضعیت جنسی جوانان اروپا و آمریکا را در قرن بیست و یکم بررسی کرده و زمان بیشتری را صرف تحلیل و گزارش از جامعه امروز غرب کند؛ چرا که از یک سو به تبیین راه حلهای دولتهای غربی برای برون رفت از این بحران را به مخاطب نشان دهد و از سوی دیگر راه حلی را به مسئولین داخلی ارائه دهد تا از سرایت این بحران به کشور جلوگیری نمایند. بازگشت گمورا یک مقدمه خوب است. یک مقدمه تاریخی برای پرداختن مسئله امروز جامعه ما و غرب در حوزه حساس مسائل جنسی.